کد مطلب: ۶۹۱۱
تعداد بازدید: ۱۰۵۵
تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۸
پیامبری و پیامبر اسلام | ۲۳
اخلاق و رفتار رسول خدا(ص) در خانه و با زن و فرزندان، بسیار مهربانانه و دوستانه بود. به آنان اظهار محبت می‌کرد. خوش اخلاق و خندان بود. در کارهای خانه به آنان کمک می‌کرد. هرگز تندی نمی‌کرد و لغزش‌ها را نادیده می‌گرفت. به کودکان بسیار مهربان بود و با آنان بازی می‌کرد.

بخش دوّم: پیامبر اسلام (نبوت خاصه) | ۱۳


گوشه‌ای از اخلاق پیامبر اسلام(ص)


پیامبر اسلام(ص) از جهت اخلاق سرآمد همه‌ی انسان‌ها و یک انسان کامل بود. به همه‌ی صفات نیک، در حد اعلا آراسته و از همه‌ی بدی‌ها و اخلاق زشت خالی و منزه بود. مکارم اخلاقی که در اسلام و قرآن آمده، در وجود آن حضرت تجسم یافته بود. چنان‌که عایشه، همسر پیامبر، و دیگر اصحاب نیز بدین مطلب اعتراف داشتند.
ابودردا می‌گوید: از عایشه درباره‌ی اخلاق پیامبر سؤال کردم؛ گفت: اخلاق پیامبر، قرآن بود. از آنچه خدا راضی بود رضایت داشت و در جایی که خدا خشمناک می‌شد غضبناک می‌گشت.[1]
آن قدر خوش اخلاق بود که در قرآن مورد ستایش قرار گرفته و درباره‌اش می‌گوید: «اخلاق تو عظيم است».[2]
گرچه در این مختصر نمی‌توانیم اخلاق عظیم پیامبر اسلام(ص) را تشریح کنیم، اما به گوشه‌ای از آن اشاره می‌نماییم:
امیرالمؤمنین(ع) در توصیف پیامبر اکرم(ص) می‌فرمود:
در بخشش، دستش از همه‌ی مردم بازتر بود. پر جرئت‌تر، راست‌گوتر، باوفاتر، نرم‌خوتر و خوش برخوردترین مردم بود. هر کس با اولین برخورد از هیبتش متأثر می‌گشت و پس از معاشرت و هم‌نشینی به وی علاقه‌مند می‌شد. مانند آن حضرت را نه قبلاً دیده بودم و نه بعداً.[3]
انس بن مالک درباره‌ی آن حضرت می‌گفت: خوش اخلاق‌ترین، بردبارترین و بخشنده‌ترین مردم بود. هیچ‌گاه نشد که چیزی از او بخواهند و در جواب، نه بگوید.[4]
عایشه می‌گوید: پیامبر اکرم(ص) بداخلاق و ناسزاگو نبود از کسانی نبود که در بازارها داد و فریاد می‌کنند. بدی را با بدی جواب نمی‌داد بلکه می‌بخشید و عفو می‌کرد.[5]
حسین بن علی(ع) از پدرش نقل کرده که فرمود:
رسول خدا(ص) همواره خوش‌رو، خوش اخلاق و نرم‌خو بود. بداخلاق، تندخو، فریادزن، ناسزاگو، عیب‌جو و ستایش‌گر نبود. آن چه را دوست نمی‌داشت نادیده می‌گرفت. کسی را ناامید نمی‌کرد. نفس خود را از سه چیز منزه ساخته بود: جدال، زیاده‌روی و بزرگ شماری و کار بی‌فایده. مردم را نیز در سه چیز رها کرده بود: از کسی بدگویی و عیب‌جویی نمی‌کرد، در صدد کشف اسرار و عیوب پنهانی مردم نبود، سخن نمی‌گفت جز در موردی که انتظار ثواب داشت.[6]
انس بن مالک می‌گوید:
با پیامبر(ص) راه می‌رفتم، لباسی بر تن داشت که حاشیه‌ی آن زبر بود، پس یک نفر بادیه‌نشین به آن حضرت رسید، لباسش را گرفت و به شدت کشید، به گونه‌ای که آثار آن را بر شانه‌اش مشاهده کردم، سپس گفت: ای محمد! مقداری از اموال خدا را به من بده. رسول خدا(ص) به او توجه کرد و تبسم نمود، و دستور داد چیزی به او بدهند.[7]


نحوه رفتار پیامبر(ص) با مردم


پیامبر اسلام(ص) آداب اجتماعی را کاملاً رعایت می‌کرد. بسیار متواضع و مهربان بود. با همه‌ی مسلمانان یکسان برخورد می‌نمود. به همه احترام می‌گذاشت و اظهار محبت می‌کرد. از افراد غایب خبر می‌گرفت و از بیماران عیادت می‌کرد. در تشییع جنازه اموات حاضر می‌شد. به کودکان احترام می‌گذاشت و به آنها سلام می‌کرد.
ابوقتاده درباره‌ی آن حضرت می‌گوید: با آن درجه و مقام، تواضعش از همه‌ی مردم زیادتر بود. بر گروهی از اصحاب وارد شد پس به احترامش بلند شدند، فرمود: مانند عجم‌ها که با قیام از یکدیگر تعظیم می‌نمایند، از من احترام نکنید. من بنده‌ی خدا هستم، همانند بندگان می‌خورم و می‌نشینم. پیامبر گاهی بر الاغ سوار می‌شد و فرد دیگری را نیز پشت سر خود سوار می‌کرد. از مساکین عیادت می‌نمود و با فقرا مجالست داشت و دعوت بردگان را می‌پذیرفت، وقتی وارد مجلس می‌شد در آخرین مکان می‌نشست.[8]
جریر درباره‌ی رسول خدا(ص) می‌گوید: با یارانش شوخی و گفت‌وگو می‌کرد. با کودکان هم بازی می‌شد و آنان را در دامن خود می‌نشانید. دعوت همگان را اجابت می‌کرد. از بیمارانی که در آخرین نقطه‌ی مدینه بودند عیادت می‌نمود. عذر خطاکاران را می‌پذیرفت.[9]
انس می‌گوید: رسول‌خدا(ص) در حضور دیگران پاهایش را دراز نمی‌کرد. با هر کس که ملاقات می‌کرد در سلام کردن سبقت می‌گرفت. با یارانش مصافحه می‌نمود. هیچ‌گاه دیده نشد که پایش را در حضور یاران دراز کند، هر کس که وارد می‌شد مورد احترام قرار می‌گرفت، گاهی عبای خود را برایش پهن می‌کرد یا فرش زیرپای خود را می‌گسترد و با اصرار وی را روی آن می‌نشانید. یارانش را به قصد احترام کنیه می‌داد، آنان را به بهترین نام‌ها صدا می‌زد، سخن هیچ‌کس را قطع نمی‌کرد.[10]
ابن‌مسعود می‌گوید: مردی می‌خواست با پیامبر(ص) سخن بگوید، ولی مرعوب هیبت آن حضرت شد و لرزید. پیامبر به او فرمود: بر خودت آسان بگیر، من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم که گوشت خشکیده می‌خورد.[11]
ابوذر می‌گوید: رسول خدا در میان اصحاب می‌نشست، چنان‌چه مرد غریبی وارد مجلس می‌شد رسول الله را نمی‌شناخت، جز این که سؤال می‌کرد.[12]
انس می‌گوید: رسول‌خدا(ص) بر جمعی از کودکان گذشت و سلام کرد.
نیز می‌گوید: وقتی رسول‌خدا(ص) یکی از اصحاب را سه روز نمی‌دید احوالش را جویا می‌شد؛ اگر به سفر رفته بود برایش دعا می‌کرد و اگر در وطن بود به ملاقاتش می‌رفت و اگر بیمار بود از او عیادت می‌کرد.[13]
عایشه می‌گوید: رسول‌خدا(ص) هیچ‌گاه خدمت‌گزار خود را کتک نزد و با دست مبارکش بر کسی نزد جز در حال جهاد.[14]
امام صادق(ع) فرمود: رسول‌خدا(ص) نگاه خود را در میان یاران تقسیم می‌کرد و به هر یک از آنان به طور مساوی نگاه می‌کرد.[15]
در اثر اخلاق نیک پیامبر(ص) بود که مردم به سویش جذب می‌شدند و دعوتش را می‌پذیرفتند؛ چنان‌که قرآن می‌گوید:
به سبب رحمت خداست که تو با آنان این چنین خوشخوی و مهربان هستی، اگر تندخو و سخت‌دل بودی از گرد تو پراکنده می‌شدند. پس بر آنان ببخش و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خدا توکل‌کنندگان را دوست دارد.[16]


اخلاق پیامبر در خانواده


اخلاق و رفتار رسول خدا(ص) در خانه و با زن و فرزندان، بسیار مهربانانه و دوستانه بود. به آنان اظهار محبت می‌کرد. خوش اخلاق و خندان بود. در کارهای خانه به آنان کمک می‌کرد. هرگز تندی نمی‌کرد و لغزش‌ها را نادیده می‌گرفت. به کودکان بسیار مهربان بود و با آنان بازی می‌کرد.
انس می‌گوید: رسول‌خدا(ص) در خانه، در کارها به خانواده کمک می‌کرد؛ گوسفند می‌دوشید، کفش خود را می‌دوخت، کارهای خود را به دوش دیگران نمی‌انداخت، به چارپایان علف می‌داد، خانه را جارو می‌کرد، پای شتر را می‌بست، با خدمت‌گزار خود غذا می‌خورد، خمیر می‌کرد و لوازم زندگی را از بازار می‌خرید.[17]
انس، خدمت‌گزار رسول‌خدا(ص) می‌گوید: در سفر و حضر در خدمت رسول‌خدا بودم، هرگز به من نگفت: چرا چنین کردی، یا چرا فلان کار را انجام ندادی.[18]
عمرة می‌گوید: به عایشه گفتم: پیامبر(ص) در میان خانواده خود چگونه بود؟ گفت: نرم‌ترین و بزرگوارترین مردم و خوش‌رو و خندان بود.[19]
جابر می‌گوید: روزی بر پیامبر(ص) وارد شدم دیدم حسن و حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوارند، او با دست و پا راه می‌رود و می‌گوید: شتر خوبی دارید و شما نیز راکب خوبی هستید.[20]


ساده‌زیستی


زندگی آن حضرت بسیار ساده و بی‌آلایش بود. خانه‌اش کوچک و گِلی بود. فرش خانه‌اش یک قطعه حصیر و خوراکش غالباً نان جو و خرما بود.
بسیار اتفاق می‌افتاد که همین نان جو و خرما را نیز نداشتند و یک روز یا بیشتر گرسنه می‌ماندند. جامه و لباسش ساده بود، کفش خود را وصله می‌کرد. ولی ساده‌زیستن آن حضرت در اثر فقر و نداری نبود، زیرا هم قدرت کار کردن داشت و هم سهمی از غنایم و بیت‌المال در اختیارش بود، بلکه با ساده‌زیستن می‌خواست با مسلمانان صدر اسلام که غالباً تهی دست بودند مواسات و هماهنگی داشته باشد. پیامبر اکرم(ص) رهبر امت اسلام بود، از تجملات زندگی اجتناب می‌کرد تا تحمل دشواری‌ها بر دیگران آسان باشد. غنایم بیت‌المال را در میان مسلمانان منصفانه تقسیم می‌کرد. هرگز سهم خود و بستگانش از دیگران بیشتر نبود. بلکه گاهی بخشی از سهم خود را به مستمندان می‌بخشید.
ابن عباس روایت کرده:
روزی عمر بر پیامبر(ص) وارد شد دید روی حصیر به طوری نشسته که بر پهلویش اثر گذاشته است. عرض کرد: ای پیامبر خدا! کاش فرشی برای خودت تهیه می‌کردی. رسول خدا فرمود: مرا با دنیا چه کار؟ مَثَل من با دنیا مثل مسافر سواره‌ای است که در یک روزِ گرم سفر می‌کند و ساعتی را برای استراحت زیر سایه‌ی درختی می‌نشیند، آن‌گاه حرکت می‌کند و سایه را رها می‌سازد.[21]
عایشه گفت:
گاهی یک ماه بر آل محمد می‌گذشت در حالی که آتشی برای پختن غذا روشن نمی‌کردند. غذای آنان چیزی جز خرما و آب نبود، مگر این که گوشت پخته‌ای برایشان آورده شود.[22]
ابن عباس می‌گوید: گاهی چند شبانه روز بر پیامبر و خانواده‌اش می‌گذشت که غذایی نداشتند و گرسنه می‌خوابیدند.[23]
عایشه می‌گوید: پیامبر(ص) از دنیا رفت در حالی که خانواده‌اش سه روز متوالی از نان گندم سیر نشدند.[24]
در عیون الاثر آمده: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالی که زره‌اش نزد یک نفر یهودی، برای تأمین مخارج خانواده‌اش گرو بود.[25]


خودآزمایی


1- توصیف امیرالمؤمنین(ع) درباره پیامبر اکرم(ص) را بیان کنید.
2- اخلاق پیامبر(ص) در خانواده چگونه بود؟

 

پی نوشت ها


[1]. البداية و النهايه، ج 6، ص 37.
[2]. قلم (68) آيه‌ی 2: «وَ إِنَّك لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ».
[3]. بحارالانوار، ج 16، ص 263: عن أميرالمؤمنين(ع) كان إذا وصف رسول الله(ص) قال: «كان أجود الناس كفّاً، و أجرأ الناس صدراً، و أصدق الناس لهجة، و أوفاهم ذمّة، و ألينهم عريكة، و أكرمهم عشرةً، و من راه بديهة هابه، و من خالطه فعرفه أحبّه، و لم أرمثله قبله و لا بعده».
[4]. عيون‏الاثر، ج 2، ص 329: عن أنس، قال: «كان النبيّ(ص) أحسن الناس خلقاً، و أرجح الناس حلماً، و كان أسخى الناس كفّاً، ما سئل شيئاً فقال: لا».
[5]. همان، ص 331.
[6]. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 13.
[7]. البداية و النهايه، ج 6، ص 43.
[8]. عيون‏الاثر، ج 2، ص 333.
[9]. همان، ص 331.
[10]. همان.
[11]. بحارالانوار، ج 16، ص 229.
[12]. همان، ص 229.
[13]. مكارم الاخلاق، ج 1، ص 19.
[14]. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 367.
[15]. بحارالانوار، ج 16، ص 28: عن أبي عبدالله(ع) قال: «كان رسول الله(ص) يقسم لحظاته بين أصحابه ينظر إلى ذا و ينظر إلى ذا بالسوية».
[16]. آل‏عمران (3) آيه‌ی 159: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ».
[17]. عيون‏الاثر، ج 2، ص 334.
[18]. البداية و النهايه، ج 6، ص 39.
[19]. همان، ص 39.
[20]. بحارالانوار، ج 43، ص 285.
[21]. مكارم‏الاخلاق، ج 1، ص 25.
[22]. البداية و النهايه، ج 6، ص 58.
[23]. عيون‏الاثر، ج 2، ص 335.
[24]. البداية و النهايه، ج 6، ص 57.
[25]. عيون‏الاثر، ج 2، ص 334.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: